جلال
(تابستان 1398_ رشت بارانی) یک شنبه 14 ژوئیه "16:06' جلسه مدرسان گیل + پویندگان ، شرکت برای عموم آزاد و رایگان . کارگاه داستان نویسی شاهین کلانتری# مدرس؛ شین ب صاد ، هماهنگ کننده: مهرانه یوسفیان _، مجوز برگزاری: ***4370/02الف وزارت ارشاد و معارف اسلامی، استان گیلان ، کلانشهر رشت ، منطقه دوم ، ناحیه یک ، زیر نظر نهاد کانون های پرورشی و فکری و هنرکده هنرهای نوشتاری، رده سنی کلاس: 16سال به بالا ، تعداد هنرجویان حاضر در جلسه: آزاد /نامحدود .
راوی: هانا کاویانفر
ضبط فایل صوتی ، استخراج کلام ، ثبت نوشتاری : کارگروه فضای مجازی جهاد دانشگاهی .
متفرقه
مدرس شهروز براری :
من جلسه پیش به تمامی شما پیرنگ مقدمه چینی رو شرح دادم ، شما هم سر تایید ت دادید که انگار توی دلتون میگفتید؛ اینا چیه ک براری درس میده؟ اینا که زیادی آسونه سخت ترش نبودددد؟ ولی واقعا منو شوکه کردید ، بنده در پایان جلسه داستان کوتاهی رو با شرح اینکه تمرین منزل شماست به تک تک شما خوبان تقدیم کردم. از شما خواسته شده بود ک انتهای کاملا بی ربط داستان رو عوض کنید و دو خط آخر رو حتما حذف کنید ، بنده هزاران نکته ی ظریف و پنهانی در متن مسخره و فی البداعه ام گذاشته بودم ، که هر کدام کلیت دیگری رو نقض میکرد ، اما شما ظاهرا هیچ فرقی با محصل دوران ابتدایی ندارید ، و هر چرت و پرتی رو که بنده بنویسم با جان دل میپذیرید ، از میان هشتاد تا جواب و پاسخی که از شما دریافت شد ، تنها یازده نفر تونسته بودند پیرنگ و مقدمه چینی رو برام کشف کنند و بهش اشاره کنند ،
شما چطور وتونستید مقدمه چینی رو پیدا کنید؟
خب براحتی معلوم میبوده که مقدمه چینی برای خلق کنش در داستان به این جمله ی خاص ختم میشه؛
( از بی قبری و کفن و دفن نشدن جسمم که مبتلا به مرگ شده شاکی ام. )
یعنی چی؟
یعنی من ازتون خواستم براش فرجام بنویسید و پایانش رو شما بنویسید. 1_آیا داستان به مرحله ی کنش رسیده بود؟ نخیر
2_آیا عنصر روایی که دقیقا پس از مقدمه چینی در اثر می آید نوشته شده بود؟ نخیر.
3_ آیا کنش صعودی در اثر بود ؟ نخیر
4_ آیا نقطه ی اوج در اثر بود ؟ نخیر
5_آیا سه شرط لازمه ی نقطه ی اوج ذکر شده بود؟ نخیر
سه شرط چی بود؟ الف/ شخصیت دچار تعییراتی شود. ب/ چیزهایی کشف کند. جیم/ مضمون داستان آشکار شود.
5_ کنش نزولی اومده بود؟
نخیر
معمولا پس از نقطه ی اوج در تراژدی و داستان کوتاه کنش نزولی می اومد.
آیا من اینها رو برای شما نگفته بودم؟
خب پس مقدمه چینی چی بوده در اثر :
روح بی جسمو بی تن و بی کالبد اثیری ، گیجو منگ و سرگردان و شاکی و رنجیده حال از اینه که جسمش بی روح دچار مرگ شده ولی هنوز کسی در خانه ی متروکه ی ته بن بست اون جسم و پیکر بی جان رو پیدا نکرده ، در عین این حالکه ظاهرا در همسایگی هم کسی فوت کرده و صدای گریه و زاری و روضه خوانی میاد و عطر حلوای خیراتی و صدای تلاوت آیات قرآنی.
خب پس اثر فقط یک پیرنگ مشخص و ثابت داشت که تا مقدمه چینی پیش رفته و قبل از کنش صعودی متوقف شده بود، پس شماها چرا جدولی ک براتون طراحی کردم و ازتون خواستم حتما در دفترچه تون بنویسید رو مد نظر قرار ندادید؟ مگه نگفتم هر تراژدی یا داستان کوتاه باید از این ساختار بندی ساده پیروی کنه !؟ شما برای پختن یه غذای مخصوص و پیچیده یا حتی ساده ، مواد اولیه رو از پخته پز نکرده میریزید توی ظرف و تزيینات میکنید میزارید جلوی مهمان؟ خب آیا نباید یک پروسه ی مشخص برای به عمل اومدن مواد اولیه ی اون غذا طی بشه؟ تا بعد هر کدوم رو به ترتیب یک نظم و قانونی با دیگری ترکیب کنی و از ادغام ترکیب های مختلف در کنار هم بتونی به مفهوم اون طعم و عطر و مزه ی مخصوص مورد نظر دست پیدا کنی؟
راوی؛ حیف ک عصبانی هستند ، وگرنه بخاطر چنین مثال عجیب و مقایسه نویسندگی با آشپزی ، دوستان حسابی پرسش و پاسخ راه می انداختن تا بلکه مثالش رو پس بگیره و دیگه ما خانم های خلاق رو با پیشبند در حال آشپزی تصور نکنه
خب پس چرا مراحل رو فراموش کردند ، یا بلکه کردید؟ حتی اون دوستانی که مراحل رو فراموش کرده اید یا بلکه کرده بودند به شکل نا امید کننده ای با بی تفاوتی از کنار صدها غلط املایی ، غلط دستوری ، واژگان قرمز ممیزی ، نثر معیوب ، ناهمگونی وزن جملات ، اشتباهات عمدی اثبات پذیری، وو.گذشتند یا گذشتید. و تنها به یک اشاره مختصر به آب میچکد از آسمان ، بسنده کردید یا کردند .
حتی برایتان سوال پیش نیامد که اگر متوفی هنوز میتش و جنازه اش اگر بروی زمین است و هیچ کس او را نیافته پس صدای روضه و گریه و زجه و عطر حلوا از کجا و برای چه می آید؟
خب حتی از یازده نفرتان که صحیح داستان را بستید تنها هفت نفر به وجود رد پای یک عامل ناگفته و پنهان پی بردید . تا در ادامه به همزمانی فوت یک فرد دیگر در همسایگی ان مخروبه اشاره کردید. بسیار عالی و احسنت به خواهر محترم سرکارخانم مهسا چماچایی . تشریف دارند؟
سکوت »»»»»»
شمایید؟
بله
واقعا امیدوارم کردید وقتی که اومدید و از انعکاس رد پای نامحسوسم چنین استعاره و یا جمله ی متل واری که رایج بین عامه ی مردم بومی هست است اینکه یک فردی پس از کشف جسد میت شخصیت اصلی داستان ، به این مهم اشاره میکنه که ؛ چه عجیب ، انگار عزرايیل ته کوچه ی بن بست گیر کرده بوده که طی یک شب دو فرد در همسایگی هم فوت شده اند .
من انتظارم بیش از اینها بود ، مثلا ربطی بین همزمانی و وقوع چنین حادثه ی مشکوکی در یک شب و در یک کوچه میدادید . یا عاشق و معشوق بودند ، یا هرچی.
در ضمن برخی مثل خانم اسدی کوچکتر ، و خانم بوستانی اگر هیچی رو رعایت نکردند لااقل به حذف فعل های پایانی که مشکل ممیزی داشتند اشاره کردند که حتما باید حذف بشند ، اما در مقابل دو تا از شما بزرگواران که واقعا اسم شریفشون رو بخاطر نسپردم کاملا در خلاف جهت حرکت و اقدام کرده بودید ،
و به واژگان ممیزی و خلاف عرف و بی عفتی که در راستای عدم رعایت خطوط قرمز اورده بودم تا عکس العمل شما را ببینم ، واکنش مع بروز داده ، و کل داستان رو به یک صحنه ی ضد اخلاقی تبدیل کردید ، واقعا چگونه شما ابتدای امر به چهار خط مانده به پایان و بکارگیری فعل های نفی اروتیک یا حالا هر کوفتی که دارای بار مفهومی منفی بوده پی بردید ، ولی بجای اینکه سریعا حذفشون کنید ، اومدید و روی تکرار تاکیدی اونها پافشاری کردید و گسترشش دادید من وقتی مشاهده کردم ، به هیچ وجه تشخیص ندادم این برگه هایتان همان داستان خام بنده ست بلکه خیال کردم ، لیست کاملی از واژگان ممنوعه توسط ارشاد اعلام شده بتازگی و آقای شاهین کلانتری لطف کرده برام فتو گرفته گذاشته لای برگهای شما تا بنده از آخرین خطوط قرمز ارشاد و ممیزی اگاه بشم.
من دیگه حرفی نزنم بهتره .
در ضمن خدا رو گواه میگیرم ک دوستان و خوبانی هم که بین شما حضور ندارند و یک دهم شما آموزش فن نویسندگی رو طی کردند ، در تشخیص و اشاره و حذف فعل های ممیزی در انتهای متن بهتر از اکثر شما اقدام کردند ، خانم بَرَندی پیشاپیش موفق شد کلید مقدمه چینی و پیش آگاهی رو کاشف بعمل بیاره ، در حالی که تنها شش جلسه تشریف آورده ، ولی چون یک مخاطب آگاه و ظریف خوان و نکته سنج بودند براحتی گفتند که ، داستان تازه به مقدمه چینی و پیش آگاهی رسیده و پایان دادن بهش غیر ممکنه ، مگر اینکه از تمامی مراحل بعدی گذر کنه ، و
عنصر روایی
کنش صعودی
نقطه اوج
سه یخش مربوط به نقطه ی اوج
یعنی تغییرات در تصورات شخصیت اصلی
کشف چیزهای مهم
آشکار شدن مضمون داستان
سپس کنش نزولی
یعنی عاقبت داستان
رو یک به یک انجام بدهیم تا بتوانیم به پایان بندی برسیم.
در ضمن ، امان از دست اقای کلانتری ، چون اون دو جمله ی بی ربط و ابلهانه رو در انتهای متن ، ایشون دقیقه ی نود افزودند، با این توضیح که قصد داشتند به بنده و سرکار خانم یوسفیان ثابت کنند ، هنرجویان هیچ تصور اصولی و قانون مندی از داستان نویسی ندارند ، و اومدند بی ربط ترین ، بی ربط ترین ، بی مناسبت ترین ، غیر عادی ترین ، مسخره ترین جملات ممکنه رو افزودند به انتهای متن.
آخه بحث و پیش آگاهی متن میگه که یکی فوت شده ، یکی دیگه هم در همسایگی فوت شده ک جنازه اش درون خانه ی متروکه ست و داستان از زاویه ی دید روح بی جسم و بی کالبده ، ک ناراحت و شاکیه که جسمش بی قبر و کفن و دفن نشده ست ، اون وقت چه ربطی به .کارت حافظه پر است
مموری یافت نشد
داره آخه؟
بخدا یه لحظاتی که پاسختون رو میخوندم که نوشته بودید روح رفته از گوشی موبایلی که داخل جیب کالبد فوت شده اش بوده ، زنگ زده به اورژانس ، احساس میکردم دارید به شعورم توهین میکنید
خخخخخخخخ
میخندید؟ حق دارید بخندید
با توجه به خاصیت داستان نویسی خلاق از سبک کوت.
ادامه مطلب کلیک کنید[][][]
بقیه مطلب در ادامه[][][]
.قبلی59 صفحه » 61 بعدی.
بازنشر کپی متن ، انتخاب کنید، برش، جایگذاری، انتقال، پوشه جدید، حذف مطلب، ذخیره موقت، سایت تارنما،
کارگروه فضای مجازی جهاد دانشگاهی
آدرس_رشت، میدان فرهنگ _چسبیده به فروشگاه زنجیره ای رفاه ، جنب تاکسیرانی .
هانا کاویانفر راوی ، ضبط صوت ،استخراج کلام ، ثبت نوشتار. سایت رسمی جهاد دانشگاهی استان گیلان
hht//Gilan_kalanshare131Rasht@Sitte.com
#JavaScript #gnashing #Kalamazoo #shavings
including# #news calendar# #kalantariClassroim
#sclerotic# //bromans98ia@blogfa.com
برچسب های مرتبط
درباره این سایت